دختر مهربون ما نفس و عمرما میوه ی خوشمزه ی عشق ما یاسمن گلدختر مهربون ما نفس و عمرما میوه ی خوشمزه ی عشق ما یاسمن گل، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

پرنده ی کوچک خوشبختی ما یاسمن جان

مامان نسرین و باباحبیب جونم پیوندتان مبارک

در خالصانه ترین گوشه قلبم آنجا که خبری از تاریکی نیست یاد شما میدرخشد سالروز پیوندتان را تبریک میگویم دوستتان دارم(یاسمن) فرشته های زمینی ما پدر و مادر مهربان و دوست داشتنی ما ای که بی سایه ی شما حتی نفس کشیدن نیز شکل و معنای خود را از دست خواهد داد ای که زیباترین احساس دنیا در شما خلاصه شده سالروز ازدواجتان را با تقدیم هزاران گل سرخ تبریک میگوییم و دوستتان داریم(مصطفی و شبنم) ٢٧/٠٨/١٣٩١   ...
27 آبان 1391

یک شب نگرانی در بیمارستانهای تهران

تب در کودکان بسیار خطرناک است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پریروز یهویی تب کردی و تبت هم خیلی بالا بود .زنگ زدم و دکترت بعداز ظهر ساعت ٣:٣٠ وقت داد بابا سر موقع اومد سه تایی رفتیم دکتر.   اون هم گفت که سرما خوردی اما این یه ویروس جدیده افتاده بین کودکان.دارو داد و طریقه ی پاشویه ی جدید رو بهمون یاد داد .شیرت رو هم عوض کرد و گفت باید روزی ٣وعده هم حتما غذابخوری.اومدیم خونه .هرچی بهت استامینوفن دادیم شیاف گذاشتیم پاشویه کردیم تبت می اومد پایین اما دوباره از قبلش بالا تر می رفت.البته دکتر گفته بود که ٤٨ساعت در این نوع ویروس طول می کشه که تب بیاد پایین اما تب خیلی برات خطرناک بود مثل یه غول بیابونی تبت ج...
27 آبان 1391

فنجون بچگی بابا مصطفی

البته چند وقتیه مامان نسرین داده تا برای تو گلم استفاده بشه من هم دارم همین کار رو انجام می دم از مامان نسرین برای اینکه اینقدر بادقت و ظرافت این فنجون رو برای تو نگه داشته ممنونم تو هم وقتی بزرگ شدی تشکرات لازم رو حتما از این فرشته ی مهربون زندگیمون انجام بده دخترم. ...
27 آبان 1391

یه حرف دل دیگه برای یاسمن جونم25/08/1391

دخترم! ای که مخمل ناز نگاهت را با دنیا عوض نخواهم کرد...   امروز ٣روزه که مریضم بدجوری بعدنا شاید برات تعریف کنم برای همین نتوستم خوب بهت برسم و مامانی داره بهت رسیدگی می کنه که ازش خیلی خیلی ممنونم ولی با همه ی اینکه حال ندارم اصلا دلم می خواد همیشه وهمیشه برات بنویسم از همه چیزم و از همه ی حرفهام مثل دوتا دوست خوب مثل یک مادر و دختر خوب آخه باید بدونی که رابطه ی همه ی مادرها ودخترها مثل من و تونیست احساس من و عشق من به تو فرای این حرفهاست یاسمنم اگر یک روز از من بپرسی چقدر تو را دوست دارم خواهم گفت به اندازه ی تمام هستی ام و اگر یک روز از من بپرسی برای من چقدر کار انجام داده ای خواهم گفت بسیا...
25 آبان 1391

یه اتفاق جالب و حیرت آور

   دختر عزیزم !   ٤ماه پیش یعنی وقتی دو ماهت بود یه عروسک کاموایی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشگله با بابایی برات از فروشگاه هایپراستار خریدیم اما تو تا امروز ندیده بودیش... اصلا یادم رفته بود که بهت نشونش بدم امروز چندتا از عروسکهات رو نشونت دادم زیاد خوشایندت نبود اما تا این عروسک رو نشونت دادم همچین بغلش کردی که انگار خواهری برادری چیزیته و دیگه ولش نکردی و تا یکی دو ساعت همینطور هی بغلش می کردی و باهاش حرف می زدی           دخترم خیلی دوست دارم زودتر بزرگتر بشی و ببینم چه اسمی رو ی عروسکهات بخصوص این یکی میذاری. به امید اون روز جیگر طلای مامانی.   ...
25 آبان 1391